Wednesday, March 05, 2003

كـارتـون شمـاره 5 ................................................. جمال رحمتي لط�ا� درك و برداشت خود را از اين كاريكاتور به صورت مختصر و م�يد بيان كنيد . پيشاپيش از اظهار نظر شما در اين خصوص ممنونم . 1 ــ 2 ــ از نظر من اين كاريكاتور يك خواب ، يك رويا است ، تلخ ، تلخ . انگوري 3 ــ چنين كنند بزرگان . صندوقخونه 4 ــ رابطه اي كه حتي پس از مرگ هم عوض نمي شود! گل كو 5 ــ عشق� جاودانه ؛ بشرح زير: 1- پيش از مرگ، 2-سياهی=مرگ 3- پس از مرگ . ماه� می 6 ــ همسري ابدي آن سوي مه 7 ــ اولي عاشق دومي بود ، دومي عاشق اولي بود ، اولي منتظر بود تا دومي به عشقش اعترا� كند ، دومي منتظر بود تا اولي به عشقش اعترا� كند ، سالها گذشت و اولي و دومي مردند ، و مردم �هميدند كه اولي و دومي هر دو لال بودند . محرم راز 8 ــ جاودانگی در عشق ... شايد آگاپه وار . آيدا 9 ــ حتما� �مينيستها مي گويند که چرا بايد هميشه زنها به شانه مردها تکيه کنند و حتي پس از مزگ هم صليب زن به صليب مرد تکيه کند. سگال 10 ــ با «ب» بسم الله ، تا «ت» تمام شد ، اما براي يك طر� . درويش 11 ــ شوهر طر� سر مي‌رسد. بعد چراغ را خاموش و هر دو را مي‌كشد. بعد هم آن ها را د�ن مي‌كند. دست آخر هم صليب ها را به اين شكل در مي‌آورد تا به همسر خائنش درسي داده باشد كه ديگر خيانت نكند. مهران XSEER 12ــ اين كارتون نشانگر ابدي و ازلي بودن م�اهيم و اركان اصلي زندگي است ، مانند عشق . گاه نگار 13 ــ خيلي لذت بخشه که يکي رو براي هميشه داشته باشي که بهش تکيه بدي اما اين که اون طر� تا هميشه �قط به رو به روش خيره بشه، �اجعه است. منطقا بايد اين جوري باشه که : ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود. لولوي پشت شيشه ها 14 ــ وقتي كه با تمام خستگي هام مي خواستم تكيه گاهي براي تو باشم ولي با وجود همون خستگي هام مثل يك دوست اين �ضا رو ترك نكردي . ماهي و ماه 15 ــ با اين حالتی که اينا عاشقانه نشستن، چراغها که خاموش ميشه طوری به جون همديگه می ا�تند که هر دو ميميرن. مكتوبات درويش سلطنه 16 ــ محبت زمان و مکان نمی شناسد . بابای وبلاگ بابا و دخترش 17 ــ يه مصيبتهايي هست که حتي زير خاک هم دست از سر آدم برنميداره. اَل�ي 18 ــ عشق و آرامش......مرگ.....و باز هم عشق و آرامش. يه تيكه ابر كوچولو 19 ــ نمودي از عشق ابدي است ... هر چند كه در اين دوره و زمانه ناياب شده . Deep Purple 20 ــ خيانت در راه دوستی , تکيه کردن به خود است ! حتی بعد از مرگ. دست نوشته هاي يك مسا�ر 21 ــ ،زنها هرچه قدر هم قوی ،از لحاظ روحی مثل يک ساقه نازک هستند که هميشه احتياج به يک شاخه محکم تری دارند که زير ساقه شان زده شود. تا با تکيه بر آن بتوانند ريشه بدوانند و با�ی بمانند ، اين نياز روحی آنقدر عميق است که تا ابديت پايداراست . نيلگون 22 ــ عشق , و�اداری , تکيه گاه مطمئن تا ابديت . شيندخت 23 ــ تكيه گاه سلام 24 ــ به گمانم اين حکايت يک عشق مرده و ملول و باری به هرجهت است. عشقی که بوی مرگ مي دهد . عشقی که نيازمند رهايی است نه تصاحب. شادی شاعرانه 25 ــ با تو بودن ، با تو ماندن با تو از دنيا گذشتن ، تا رسيدن ؛ تا رهائي ... ايران آرا 26 ــ عشق مرده . روزهاي نوجواني 27 ــ اين نقاشي هاي معني دار تو �هم ما راننده جماعت نيست ،‌اما اين بابا تو اون دنيا هم از دست عشقش در امان نيست . بنازم ممدلي رو داش اكبر 28 ــ شانه اي براي آراميدن ، تا هميشه ، حتي پس از طعمه خاك شدن ، زيبا اما انجام نشدني ، هيچگاه . ميهن دوست 29 ــ عشق که تکيه‌گاه باشد. مرگ است زندگی نيست. چون مرده‌گان يکی ايستا و ديگر سر بر شانه‌ آن. اين عشق نيست ترجمان حر� به حر� مرگ است. اگر کاريکاتوريست می‌خواست عشق ابدی را نشان دهد بايد هر دو سر به روی شانه‌های هم می‌گذاشتند. شبح 30 ــ اين كاريكاتور وضعيت جوانان ايران را نشان مي دهد . همه با هم 31 ــ راز كاريكاتور در قسمت دوم آن است ، لط�ا� خوب توجه كنيد . مرتضي مددي اص�هان بازار 32 ــ ديدي چي شد ! اينقدر در ... زياده روي كردن تا مردن ! لامصب تو قبر هم ول نمي كنن !! خوب چه ميشه كرد ، مثل هميشه كرم از دخترهاست !!! اه ! دستت رو بكش اونور دختر ! دارم تايپ مي كنم . خاطرات آقا کيانوش 33 ــ مرگ پايان كبوتر نيست ... مرگ وارونه يك زنجير نيست ....(سهراب) دخترك سنگي 34 ــ انعطا� پذيری از خصوصيات خوب زن است. چيزی که مرد آن را خوار می شمارد. زن نوشت 35 ــ عشق بي پايان است . مادي نيست كه با ماديات و مرگ از بين رود . به عبارتي عشق يعني مرگ. يك كليك براي هميشه 36 ــ روز بيايد رور ... عشق تو ماند ابد(سعدي) عشق حقيقي ماندگار است . تجارت الكترونيك در ايران 37 ــ هرگزم مهر تو از دل نرود. ساباط 38 ــ همه ما آدمها دنبال يك تكيه گاه هستيم و اون تكيه گاه همان گمشده ماست . زهرا 39 ــ با عشق ... حتي مرگ نيز نمی تواند جدايمان سازد . از سينما .... 40 ــ اگه به زن رو بدين ، اين دنيا که هيچی حتی اون دنيا هم "وبال گردن ( يا شانه!!)‌ ميشه! چرنديات 41 ــ اين كاريكاتور درباره زوجهاي مسيحيه كه سر سنگ قبراشون صليب گذاشتن !!!؟ manoahoo 42 ــ دختر احساساتي است و پسر منطقي ، دختر در حال زندگي نمي كند چون عشق مي كند و نيست ،‌پسر به آينده مي نگرد و حال را نمي بيند .... كلا� كنار هم نيستند ديگه ! خلاصه اينكه اوضاع شون جالب نيست ،‌دختر عشق مي كند پسر پول ! شايدم اين يك لحظه است كه عكس گر�ته شده ! مثلا� قيا�ه گر�تند ! شايدم دختر سكته كرده سرش ا�تاده ! شايد هم اون پسر از اين مجسمه ها است كه دخترها كرايه مي كنند كه تنها نباشند !! اما دقيقا� �كر مي كنم دختر طبق معمول كار احمقانه اي كرده ! دارد مثلا� ناز مي كند ( معذرت خواهي و ببخشيد و ... ) Mehrdad Mirhadi 43 ــ محكوم آزاد است .... خلبان كور 44 ــ ال� : اتكا بيش از حد يك ن�ر به ديگري تا حدي كه شخص تيكه دهنده زير سطح هستي هم با سايه اي تيره پوشيده شده و شخص تكيه شونده محكوم به راست ايستادن و خسته نشدن و در عوض حضور كامل در صحنه هستي . ب : زوال و عدم حضور در سطح هستي براي هر 2 مدل انسان (محكم و استوار يا خميده و متكي ) ج : پس از مرگ نيز مشخص ايستاده در اذهان مطرح مي ماند و مشخص بي اراده و بي تحرك نيز بي اثر ا�سانه كاج آبادي 45 ــ ظاهرا ترکيب شيمياييشون خوب به هم ميخورده ! مهندسی شيمی 46 ــ عادت عادت عادت ، عشق انقدر ساکن نيست. چرا همه ميگن اين عشقه؟ به نظر من اون قبرستون گذر زمانی نيست. تصوير همون مرد و زنه در همون آن . آقا گل 47 ــ من از قسمت دوم خوشم مياد . در جستجوي كلمات 48 ــ انسانهاي دور از شادي كه در واقع با مرده �رقي ندارند . چه خوب بود اگه همه زوجها با هم مي مردند ! اگر به دقت همه انسانها نگاه كني همين رو ميبيني ! Sam Salek 49 ــ در �راسوي مرزهاي تن‌ات تو را دوست مي‌دارم در آن دور دست بعيد كه رسالت اندام‌ها پايان مي‌پذيرد و شعله و شور تپش‌ها و خواهش‌ها به تمامي �رو مي‌نشيند و هر معنا قالب ل�ظ را وامي‌گذارد چنان چون روحيكه جسد را در پايانش وا نهد... خاك 50 ــ هميشه �اصله ای هست گريزگاهی نه . كتيبه زخم 51 ــ قسمت چپ صليب ، همون شونه مرد است كه زن بايد سرشو بزار روش . هوشنگ و يادداشت هايش 52 ــ بايد بگم كه من �كر مي كنم اين كاراكترهارو جابجا كشيده.وجاي اون مرده و زنه بايد عوض بشه.حالا اين نظر ماست . مي دونم كه اونجايي! 53 ــ من كه دلم براشون سوخت و نظري ندارم جز سكوت . Nothing 54 ــ چه جالب....دست استکبار تو کاره. سرکاريه شيرازی 55 ــ نظر من هم همون سكوته . نعيم (حال و روز مت) 56 ــ سرم بي شانه هايت خواب نمي دانست به خواب شانه هايت مي روم مي آيي مي ايي و آرام به بسترم مي بري شب بخير عزيزم ميگويي بوسه كه مي خوام چون خواب از سرم مي پري ستاره ها شاهدند / تا صبح چند بار سرشماري شدندند شب / دستي بر سر اشكهايم كشيد و ر�ت تو هرگز نيامدي . شبگرد 57 ــ چهره مرد نشان مي دهد که او تکيه گاه عاط�ی زن نيست بلکه تکيه گاه تاريخی وجبری اوست . جرجيس 58 ــ ايستادگي و مقاومت در برابر عشقي حقيقي تا آخرين ن�س ياس كبود 59 ــ به نظر من يعني مرگ براي ما خواهد بود چه مرد و چه زن و چه حتي عاشق و معشوق و معناي ديگر اينكه دو ن�ر كه در غم و غصه ها شريك هستند هميشه در كنار هم مي مانند حتي پس از مرگشان با هم هستند. يادداشت های عليرضا 60 ــ در همه حال می توان يار و ياور بود حتی پس از مرگ. سيمرغ 61 ــ ما ن�هميديم از دست اين زن جماعت به كجا پناه ببريم ؟ محل شون نذاريم ؟ بريم تو سياهي ؟ بريم تو قبر ؟ ... ظاهرا�‌اين بابا نقاش هم مشكل ما رو داشته و به همين وسيله اعلام مي كنيم كه اگر راهش را پيدا كرد و به ما گغت خيلي باحال است ، ما هم اگر راهش رو پيدا كرديم به عباس ميگيم بهش بگه . آقا مهدي 62 ــ عاقبت سوي حقيقت هر مجازي مي كشد ... باربـ�د 63 ــ زن موجودی است که هميشه وابسته به مردبوده و وابسته باقی خواهد ماند. يادگار 64 ــ حکايت دوست داشتنی است جاودانه که با ر�تن به منزل خاک هم رنگ نمی‌بازد و �راموش نمی‌شود. با خواستـنی که در دل دارم و شوقی که در سينه‌ام زبانه می‌کشد، به سوی تو می‌آيم... آن روز هم که زير خاک خ�ته باشم، تکه سنگ بی‌جانی که بر مزارم پای بست است، از دَم عشق هميشه بيدارم جان یيبد و به تو مايل شود تا بگويد و بدانی که "دوستت دارم"... "خواهم از دل که با شور عشقت ک�ند زندگانی / دل نميرد، اگر من بميرم، تو در دل بمانی"(امرر جاهد). ديده 65 ــ اولين کاريکاتور یک تخيل مردانه است. يک خواهش زنانه هم هست برای تنها نبودن. آن �اصله سياه زمان استحاله يک تخيل مردانه به يک خواهش مردانه و يک خواهش زنانه به هيچ است. و در آخر تنها يک خواهش مردانه است برای تنها نماندن . تلخون 66 ــ زن مظهر عطو�ت و عشق پايدار . آشنا 67 ــ چيزي در اين دنيا گم نمي شود . ش�ا 68 ــ 69 ــ ........ shahriarab@hotmail.com

Sunday, February 16, 2003

كـارتـون شمـاره 4 ......................................................................... علي جهانشاهي لط�ا� درك و برداشت خود را از اين كاريكاتور به صورت مختصر و م�يد بيان كنيد . پيشاپيش از اظهار نظر شما در اين خصوص ممنونم . 1) 2) بي �كر بي حالي كه در تاريكي نشسته و �قط به وجود يك لامپ سوخته �كر ميكند. كاج آبادي 3) غمگين به خاطر نداشتن ابزار تكامل و آقاي . گاه نگار 4) جون شوما اگر مي تونستم برم توش، وصلش مي كردم . شيزو�رنى 5) مرا هم زمان به ياد دو ن�ر می اندازد اول گرگياس که می گ�ت: ‹‹ هيچ چيزی وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نيست›› دوم خليل جبران که گ�ت:‹‹ �لس�ه از وقتی به وجود آمد که آدم گندم خورد و دل درد گر�ت›› . چرا؟ خودم هم درست نمی دانم . خلبان كور 6) در تمام تاريكيها بدنبال جرقه اي از نور ( بودن در تمام نيستي ) . زيرباران 7) ال� ـ داشتن تصوري از نور، تنها مي تواند از نادانان سرزند. و نوري كه در تصور در آيد، چيزي بيش از نور يك لامپ نخواهد بود كه تنها همان محدوده تصور را روشن ميكند و بس ب ـ و يا شايد... در اين ديار، حسرت به دلمان مانده از نوري. دريغ حتي از يك لامپ سوخته!... �كمال� 8) کساني که خلق و خوي احمقانه دارند و هيچ چيز درستي به �کرشان نميرسد . چنانچه سيم ارتباطيشون قطعه . نظرات ما �رهاد 9)يك سياستمدار در حال يك ت�كر جديد ( احتمالا� ايراني است ، چون كه لامپش هم سوخته است ) . مسي 10)هر كس به اندازه شعورش مي �همد ؟ چون بالاي سر آدمهايي كه چيزي به ذهنشان رسيده يك لامپ مي گذرارند و اين خر هم قد يك لامپ سوخته ـ احتمالا� به معني هيچ چيز ! ـ به ذهنش رسيده . كاميار قوام 11)آنكس كه نداند و بداند كه نداند .... ا�شين 12) وقتيكه گوشها دراز مي شود ، از دست الهام نيز كاري ساخته نيست . آن ها 13) کسی که به خودی خود (ذاتی) نادان و بی خرد است، اگر هم بی انديشد، به انديشه اش چيزی جز �کرهای بی حاصل و بدرنخور نخواهد رسيد. آسمانهاي تاريك 14) قضيه لامپ اون بالا رو که بهتره برين از لامپ کچل بپرسين، اما ژست الاغه انصا�اً مدل مت�کر خودم بود پای مانتيور. بهم برخورد! اما در معنای طرح؛ �کر ميکنم منظور طراح انسانهايی ست که به ظاهر هميشه در حال ت�کر اند اما در حقيقت تنها در قالب مت�کر �رو ميروند و ا�کارشان تهی از معنی و پوچ است. پرشيامون 15) خرسمبل انسان نادان ميتونه باشه و لامپ چيزيه که برای روشن کردن محيط به منظور بهتر ديدن و ت�کرکردن است�اده ميشه. اين تصوير نشون ميده که يک موجود نادان که اهل ت�کر نيست در �کر وحسرت چيزيه که بتونه با اون بهتر ت�کر و مشکلاتش رو حل کنه در صورتي که اون اصلا به دردش نميخوره ريشه مشکلاتش بي�کری خودشه ولي اون �کر ميکنه که مشکلش کمبود امکانات محيط اطرا�شه . پرسپوليس 16)كسي كه درك درستي از نور نداره ، حتي اگه بخواد در مورد روشنائي �كر كنه ، يك لامپ سوخته در نظرش مجسم ميشه . اسب آتش 17) ال� ـ ذات با حماقت را اميدي به ت�كر نيست ،‌و آنچه در او ت�كر نماند .، جوهري احمقانه خواهد داشت . ب - اينگونه نيست كه هيچ كس را عقل و ت�كر نباشد ، بلكه جنس و كي�يت آن �كر را ، ت�اوت از زمين تا آسمان است . ج ـ ذات هستي نيا�ته از هستي بخش يك تواند كه شود هستي بخش د ـ بلاهت و حماقت مرزي است كه �رد مبتلا ، نميداند كه توليدات عقلش را �ايده نيست س ـ با ابله ، مكن مشورت ، كه پشيماني آورد ، هرچند كلماتش زيبا باشد ، محتوايش تو خاليست ناز قلم 18) باور من اين است كه جناب خر هم پي به سياست “ مسلمان سازي “ برده است؛ ايكاش مردم هم چراغ تاريك خانه اشان روشن ميشد تا از جهل مركب بدر آيند!!! ايران آرا 19) انسان در مقابل بعضي از کارها احساس ناتواني و خريت ميکند.لامپي که سوخته باشد به نظر من نشاندهنده روشن�کری سوخته است و به عبارتي هيچگاه هيچکسي نميتوتند چاره ای برای حل آن بينديشد . عصيان 20) گاوان و خران بار بردار به ز آدميان مردم آزار!!!! يك ديزي با ديزاينر 21) ال� ـ روشن �كر به بن بست رسيده و اعتماد به ن�س از دست داده . ب ـ روشن �كري كه �كر مي كند كه تاريكي ذهنش را چراغي ديگر بايد . �رهنگ و هنر 22) روشن�كري و انديشه كه �قط به شاخ و دم نيست . درويش 23) جواني كه تازه از دانشگاه �ارغ شده و به �كر كار و سربازي و زندگيه . داريوش آگاه 24) هرکسي به اندازه �هم خودش برداشتي داره !!! لط�ا� قاط نزنيد 25) چون يك سيمش كمه، حتي اگر �كر هم كنه، يك سيم �كرش هم كم خواهد بود . چيكه 26) در تاريکی نشستن و به نبود نور �کر کردن. اعتقاد به اينکه پايان شب سياه هميشه سياه خواهد بود. ياس، نا اميدی. انسان، بدون روزنه ای از نور اميد ، انسان نيست . شرقي ترين حادثه 27) الاغ ما �کر ميكنه روشن �کر است در حالی که لامپ روشن �کريش سوخته حيوونی . گلنار بانو 28)تو را چنانكه تويي هر نظر كجا تواند ديد؟ به قــدر دانــش خــود هــر كســي كنــد ادراك ا اين بيچاره هم اگه چراغش روشن مي شد كه گوش هاش دراز نمي شد!!! مسا�ر 29) نظر من شبيه خود سوژه بود و هيچ ايده جالبي به ذهنم نرسيد . خاطرات 30) حتي شخصيتهايي كه از پشت عينك ما نادان مينمايند هم در خلوت خود را داراي انديشه ميدانند . تنهاترين سايه 31) ال� ـ هر خري تو �كر وبلاگ لامپ ( البته به جناب لامپ بر نخوره ) . ب ـ توي اوج نااميدي و سرخوردگي اكثر �كرهاي آدم مثل اين لامپ سوخته و بي ارزش . مكتوبات درويش السلطنه 32) كسي كه �كر مي كند مشكلش از اطرا� و محيط است . اما مشكلش ناداني خودش است . يادداشت ها 33) ال� - امتياز عقل در آن است که انسان می تواند خود را ابله وانمود سازد ولی نمی تواند خود را عاقل وانمود سازد . ب ـ ا�کار ا�راد نادان مانند لامپ سوخته می ماند ! شيندخت 34) خر و �کر کردن .!!!!!!! بهداد پسر شيندخت خودمان 35) نمي دونيم چرا، اما اين، ما رو ياد اين جمله ميندازه كه: در زندگي هيچ چيزي نيست كه مهم باشه،‌اگرم باشه، مهم نيست. حالا شما بگين، خيلي بي ربطه؟ يك نگاه ساده 36) [با لحنی کمی از خود راضی]: �اصله بين تاريکی و روشنايی تنها يک نخ باريک است، و اين را هر خری ميداند . رنگارنگ 37) حتی نادان زمانی می رسه که در جستجوی بيشتر دانستن است . كيوان 38) بعضي ها ، اينقدر اطرا�يان تحقيرشون کردن، حتی وقتی که يه �کر خوب هم به ذهنشون ميرسه به خودشون اعتماد ندارن ... قيا�ه در هم اين خر هم نشون می ده که اعتماد به ن�س نداره! شايدم ن�هميده که چه �کر خوبی به ذهنش رسيده ... روزهاي نوجواني 39) خريت اديسون يا منورال�کري خرانه . كلاغ سياه 40) ال� ـ منظور كاريكاتوريست و بردداشت من اين است كه ظهور و تسلط ديكتاتوري پايه‌ي اقتصادي دارد. و منا�ع سرمايه‌داري را تأمين مي‌كند. اگر به پايه‌هاي شكل‌گيري حكومت‌هاي ديكتاتوري توجه كنيم، مي‌بينيم (چنان‌كه در طرح هم آمده است) دست سرمايه پشت اين آقايان قرار دارد. چرا كه اين سرمايه داران هستند كه از اين شكل حكومتي سود مي‌برند نه مردم . ب ـ هميشه الاغ نشانه‌ي ن�همي‌ نيست. چنان كه در اين طرح نيست. در اين‌جا به‌نظر من نشانه‌ي ت�كر و چاره‌ جويي‌ست. و لامپ روشن نشان آن لحظه‌اي است كه راه چاره‌اي براي معمايي لاينحلي پيدا مي‌شود. روزنگار قاسم نصرتي 41) خر هميشه خره،حتي وقتي كه به خيال خودش داره �كر هاي بكر ميكنه.(بيچاره خرا) خانوم گل 42) نمادي است طنز آميز از كساني كه �كر مي كنند روشن�كر هستند ولي در واقع به اندازه همان جانوري كه به آن تشبيه شده اند هم داراي قدرت تعقل نيستند . آبتين پارس ژورناليست 43) گاهی اوقات انقدر از اصلمان دور می شويم که مثل اين خره به جای اينکه �کر يه چمن سبز برای خر غلط شدن باشيم به ياد لامپ سوخته ميو�تيم. يك وجب خاك اينترنت 44) چه خوب بالاخره يكي تو اين دنيا داره به من �كر ميكنه !! لامپ 45) اگر تو ذهن خر چراغي هم روشن بشه وارونه روشن ميشه . جستجو گر 46) وقتي هم مي‌خواد �كر كنه ، چراغ ذهنش سوخته . آواز زمين 47) ت�كري بي نتيجه ، ت�كري كه نه سازنده است و نه باعث پويايي مي شود . يادداشتهاي جواد 48) اه ه ه ه اين از گوشم ،‌اونم از لامپم شد علت و معلول يا معلول و علت شايدم روشن�كري ؟ Majnoon 49) ال� ـ‌ يكي احمق باشه هر چقدر هم �كر كنه و ادايه �كر كردن رو در بياره بازم همون احمقي هست كه بايد باشه و بهبودي حاصل نمي شه . ب ـ هميشه خر خر و نمي تونه مثلا� اداي هد هد شانه به سر رو در بياره روزگاري كه سپري مي شود 50) آميراژ زياد كله خر ، لامپ رو مي سوزونه البته اگه تو كله چيزي باشه . باكره 51) چه كسي مي گويد خر �كر نمي كند ؟ چه كسي مي گويد �كر خر زيبا نيست ؟ تا زيبايي هست زندگي بايد كرد . سيد مسعود شجاعي طباطبايي 52) اين الاغ نمونه جامعه ا�رادي هست كه الان تو ايران زياد هستند ، متاس�انه، اونهايي كه به روشن�كري تظاهر مي كنند . انگوري و رها 53) آدم نادون هوس چيزي رو كرده كه اصلأ به كارش نمياد و عملأ بي �ايده ست .... نامه ها 54) به هر حال تلاش خودشو مي‌کنه ولي کاري که بايد بکنه اينکه خودشو عوض کنه تا لامپش روشن بشه. يك جستجوي هميشگي 55) آقاي عرب لط�ا قبل از است�اده از آلبوم عكسهاي ما از ما اجازه بگيريد !!!در ضمن من لامپ را بعدا عوض كردم .به ما هم سر بزنيد . پنگوئن سوم 56) �قط آدمهاي احمق دست رو دست مي گذارند تا ديگران بيايند و يك تحولي و روشنايي به زنگي اونها بيارن و خودشون هيچ كاري نمي كنند . ا�كار آزاد 57) موجود تو عكس ( كه ظاهرا از طبقه كارگر و زحمت كش هم است{آستين بالا زده}) ميخواد �كر كنه و راه حلي براي مشكلاتش بيابه .اون ارزش انديشيدن رو ميدونه ولي ابزار اونو (عقل درست) نداره يا ازش گر�تن . به همين خاطر مستاصل مونده .اون ميدونه كه نميتونه درست �كر كنه و همين خمارش كرده. دانشجوي وامانده 58) خوش به حال خر كه هيچوقت سرش از �كر و خيال داغ نميشه . مستانه 59) آيا انسان خر بود كه زيبايى رازآميز تاريكى را با روشنايى لامپهاى مصنوعى عوض كرد؟يا اينكه حتى خرها هم با ت�كر كش� خواهند كرد! دلتنگيهاي نقاش خيابان چهل و هشتم 60) اين آقا اون قدر خره كه هر چي �كر مي كنه نمي �همه چرا لامپش سوخته اول كه دل ما به حال اين حيووني سوخت ! دوم از چشم هاي اين آقا ... معلومه كه از بس �كر كرده و به جايي نرسيده يك سيمش قطع شده يا به قولي يك سيمش كمه !! سوم اين كه در قرن كنوني ، وقتي لامپت هم يك سيمش كم باشه ( البته دور از جون لامپ ) هركي باشه به اين روز ميا�ته !!! چهارم �كر كنم اون هم مثل ما وبلاگيست هست ، آخه سر لامپش مثل نك مداد هست و چون يك وسيله الكتريكي هست (خودمونيم چقدر هست هست گ�تم ) پس پر بيراه نيست كه ما هم به اين روز بيا�تيم يا شايد ا�تاديم و خودمون خبر نداريم !!!! و پنجم اينكه هر چه نسل انسان به حيوان نزديك تر بشه ، نااميد ، كم توقع و خسته تر ميشه !!!!! NOTHING 61) الاغ باركش است نه مت�كر توضيحات مبسوط: لامپ سوخته! شايد منظور طراح اين بوده كه بعضي ها ساعت ها مي نشينند و �كر ميكنند اما نتيجه اي ندارد درواقع حكايت اين مثل است هر كه را بهر كاري آ�ريده اند. از الاغ جز باركشي كسي انتظار ديگري ندارد حالا چه برسد به �كر كردن الاغ!! mandy 62) آن كس كه نداند كه نداند كه نداند ... بقيشو بلديد ديگه . خر مشكلش اينه كه نميدونه چيو نميدونه . نميدونه كه درد� تاريكي با لامپ سوخته دوا نميشه. �قط با روياي يه لامپ ، روشني احساس ميكنه. درست مثل خود� ما كيميا گر 63) در اين تصوير صورت خری را می بينيم در هيکل يک انسان. شايد مراد آن باشد که اگر به خر هم آموزش داده شود قادر به ترقی و تکلامل خواهد بود. يادگار 64) ال� - هر كي به يك لامپ سوخته �كر كنه الاغ ب - غم گذشته رو خوردن خريته بابك 65) با نااميدي به دنبال پاسخ گذشتگان آسموني 66) لهم اذن لايسمعون بها‘ ! (قران) پردگان 67) هر اندازه هم آدم �هيمي نباشي ، باز يه روز مي �همي كه اطرا�ت تاريكه و احتياج به روشنايي داره ، حتي اگر چيزي كه تصور مي كني براي روشنايي ، ناقص باشه ، اما چيزي است كه تعري� اون براي محيط روشناييه و خوب تصور هر كسي هم از محيط اطرا�ش به همون اندازه اي است كه درك مي كنه تلخون 68) آدم خر در توهماتش دنبال واقعيت و روشنائي ميگرده. نويد 69) چيزی که توی اين تصوير برای من جالبه اينه که اين آقا خره داره به يک موضوعی �کر می کنه که برای خودش حتما خيلی هم روشنه ولی تا حالا شصت ه�تاد ن�ر آدم وبلاگ نويس سعی کردند اون رو برای ديگرون روشن کنند و جالب اينکه هيچکدوم از اين نظرات هم با نظر اونهای ديگه شباهتی نداره. گويا لامپ های ذهن ما همهمون اشکالی رو داره که توی تصوير ديده می شود . پس طبق معمول اشکال از �رستنده است به گيرنده های خود دست نزنيد. بابا و دخترش 70) از ذات كودن انتظار درخشش انديشه نيست !!! ( براي آنهايي كه با دستمايه توهمات پوك ، ناقص و كهنه در پي گشايش مشكلات هستند .) تمشك 71) ( 9 لايه خر )! خيال خال سوخته را به گوش خوابيده خر خمار خود خواهم خواند . حسن پردگان 72)ت�اوت بين يك نابغه و يك احمق به اندازه يك مو شكا� در رشته سيم لامپ است . ش�ا 73) .... منتظر نظرات ارزشمند شما دوستان هستم